سیناسینا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

فرشته های قلبم

سلام به همه

1392/10/19 14:29
نویسنده : مامانی
393 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بربچه های گلم شکوفه های قلبم  سپیده وسینا جون

خیلی وقت بودکه من مطلب نمیذاشتم وسپیده جون آبجی سینا جای من پست میذاشت تصمیم گرفتم دیگه زود زود بیام میخوام خاطرات روزانشونو بنویسم که انشاالاه هروقت بزرگ شدن وبه درجات بالا توزندگیشون رسیدن بدونن چه شیطنت های داشتن.

اول عشق زندگیم دخترم که امثال هفتم یعنی اول راهنمایی تیزهوشانه: مدرسه جدید ودوست های جدید،مخصوصا معلم های جدید داره یه خورده استرس داره ولی من بهش ایمان دارم که امثال هم مثل سالهای گذشته شاگرد اول میشه.

هرروز که از مدرسه میادکلی از معلماش ودوستاش برام تعریف میکنه که چی شد وچیکار کردیم مخصوصا معلم زیستشون خانم سعیدی که خیلی دوسش داره وهم ازش یه خورده میترسه البته همه دانش آموزان کلاس شونازش حساب میبرن چون خیلی سخت گیره،من همچین معتمیوتحسین میکنم چون دانش آموز ملزم میشه همیشه درسشوآماده کنه.از بقیه معلماش هم میگه  امابقول خودش خانم زیست بیشتر.کتابهای امسالشون خیلی زیادن چون 5تاکتاب مکمل دارن به همین خاطر حسابی سرش تودرساشه.

سیناجون امروز درست دوسال هفت ماهش پرشده وقربونش برم خیلی بامزه حرف میزنه.دوروز پیش باباش براش یه دوچرخه خرید،قبلا سه چرخه داشت،باسه چرخش زیاد دنده عقب میره دوست داره با دوچرخشم عقبی بره نمیشه حسابی حرصش درمیاد ومیگه( مامانی نمیشه  نمیره  دوچخه خلابه)هروقتم که ببرش کوچه حتما باید بشورمش بیارمش داخل اتاق.دیروز میگفتمامانی در و منظورش در حیاطو باز کن برم ماموریت،منم گذاشتم یه یه ربع توکوچه بازی کرد.

هروقت بخوایم برم بیرون میگه 0مامانی سینارو میبلی )بجای اینکه بگه منومیبری،بیشتر حرفاش خودشو سینا خطاب میکنه.فعلا کتاب خیلی علاقه نداره از روبراش بخونم ولی شعر چرا خیلی دوس داره چند تایی   که من یاباباش توخونه زیادبراش میخونیمو حفظ کرده خیلی ناز برامون میخونه یعنی اولشوما میگیم بقیشو خودش میگه

شعر های که بلد بخونه:اتل متل توتوله گاو حسن چه جوره

رفتم به باغی دیدم کلاغی  که اینوباباش یادش داده

حسنه یه جوجه داره  این کلاغ خبرچین        جوجه ها زود باشین

 

شمردن هم بلده دستوپا شکسته تا سی،صلوات وبسم ا... روهم خوب بلده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)